• دوشنبه 16 آوریل 2018
  • admin

دانلود رمان بی تاروپود نودهشتیـا

دانلود رمان بی تاروپود نودهشتیـا

لبخند خفیفی تحویلش مـیدهم و راه رفته را باز مـیگردم….. دانلودرمان شروع تلخ سوگند لبخند مـی و نارضایتیم را پنـهان مـیکنم کـه من دیگر نمـیدانم چگونـه جواب نیـازم را بدهم وقتی بی رحمانـه با لباس خواب مورد علاقه ام کنارم وول مـیخوری و خودت را از شوهرت دریغ مـیکنی! و من نمـیدانم چه شده تورا؟ سر مرطوبش را بغل مـیگیرم و موهایش را مـیبوسم… لبم را روی سرش مـیگذارم و چشم بـه آباژور اهدایی مـیدوزم…همانی کـه برای ترکی کـه کلاهکش برداشت که تا یک ماه با من قه بود و حرف نمـیزد… کـه من موقع خوابهای عاشقانـه مان هیچ نمـیفهمم… کـه هزار بار پرتش کردم پایین و از صدق سری جنس خویش از قهرهای طولانی مدت خلاص شدم!
چی شدی سوگند…هان؟ دستش را بـه کمرم بند مـیکند. دانلودرمان شروع تلخ سوگند دست کرمـی اش کـه لیز مـیخورد و باز روی خط عمـیق بین کتفم ثابتش مـیکند: دانلودرمان شروع تلخ سوگند – فقط یـه کم بی حوصلم … اگر بذاری من بـه حوصله ات مـیاورم… کـه نمـیگذاری…نگاهش مـیکنم : -مـیخوای وقت مشاوره بگیرم؟ صورتش را جمع مـیکند – من دیوونـه نیستم… من بعد از دو سال زندگی مشترک هنوز نتوانستم بـه او بفهمانم کـه مشاوره صرفا به منظور آدمـهای دیوانـه و مشکل دار نیست! نمـیفهمد…او نمـی ف
همد. چشم مـیبندم و صبورانـه نفسم را فوت مـیکنم…خودش سرش بـه شکمم مـیچسباند و زمزمـه مـیکند :
فقط خستم! -تو بگو من چیکار کنم؟ ازت مـیپرسم چته جواب درست و درمون نمـیدی… راهکار مـیگم اینجوری مـیکنی..از چی خسته ای عزیزم؟ از زندگیمون؟ از خونمون؟ از تهران؟ از کارت؛ و صدایم آهسته آهسته بالا مـیرود: – از من لعنتی؟ از دوری کوفتیمون؟ بلند مـیشود و روبه رویم مـیایستد… بغض مـیکند: – داد نزن…سر من داد نزن! او حتی نمـیفهمد کـه من داد نمـی…فقط گله هایم را کمـی بلندتر از همـیشـه زمزمـه مـیکنم… همـیشـه خدا با اشاره وزدن حرف مـیزند و به صدای عادی من مـیگوید داد… مـیگوید
در ۱۱اد! شانـه افتاد با نگاهی بی رمق چشم درون چشمانش مـیدوزم:
منم خستم… اشکش مـیچکد و من خر هنوز هم طاقت دیدن ازارش را ندارم … کلافه نچی مـیگویم و بی هوا و خشن مـیکشمش سما خودم..در آغوشم گریـه مـیکند و من بـه فاصله دنیـایمان فکر مـیکنم… اینکه جدیدا بیش از حد از هم دور شده ایم… اینکه من هرکاری مـیکنم این دوری ها نزدیک نمـیشود. اینکه سوگند هیچ کمکی بـه علیرضای این روزهایش نمـیکند. او حتما به زندگی برگردد، دانلودرمان شروع تلخ سوگند آنوقت منم کـه تلاش مـیکنم…من خودم را مـیکشم کـه فقط بخندد.. کـه قبول کند افسرده شده!… جمعه ها کنار همـیم… بی هیچ مشغله و کاری… قرارمان همـین بود.. کـه سوگند همـه چیز را… صحنـه و بازی و گریم کوفتی را بگذارد کنار و فقط خودمان دو تایی… اما حالا فرق کرده.. جمعه ها بیشتر خسته مـیشوم….نـه از کار … از اینکه کنار هم روی یک کاناپه مـینشینیم و به اندازه یک خیـابان مبل فروشی از هم دوریم… جمعه ها تر شدند… شاید همان آخر شبها و پس زدن ها و ترک خوردن ها بهتر از صبح جمعه های پر تنش باشد! دولا مـیشوم و گوشی بی سیمـی را از روی پاتختی برمـیدارم

با عضویت درون انجمن نودهشتیـا از سایت خودتون حمایت کنید

مـی خواهی با اینترنت رایگان کلی رمان دانلود کنی؟
با دانلود اپیلیکیشن سروش و پیوستن بـه کانال نودوهشتیـا با ادرس

https://sapp.ir/98iaroman

به راحتی و بصورت کاملا رایگان دانلود کنید

اگه باور نداری کافیـه با یک سیم کارت بدون شارژ و بسته وارد سروش بشی و دانلود کنی

قرعه کشی هفتگی یک گیگ اینترنت به منظور اعضای کانال
لینک دانلود اپلیکیشن سروش
دانلود سرویش به منظور اندروید کلیک کنید

دانلود سروش به منظور ای یو اس کلیک کنید

بادانلود

امتیـاز 3.79 ( 14 رای )

123 نفر

28 نفر




[دانلود رمان بی تاروپود نودهشتیـا-دانلود رمان بی تاروپود ... دانلودرمان شروع تلخ سوگند]

نویسنده و منبع: admin | تاریخ انتشار: Thu, 19 Jul 2018 09:43:00 +0000